محیا جونی محیا جونی ، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 20 روز سن داره
مهدیار جونی مهدیار جونی ، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره
 عشق من وبابایی عشق من وبابایی، تا این لحظه: 20 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

ماجراهای دو وروجک

روز پدر

همسفر زندگی ام   سحرگاهان که نسیم آیتی از پاک بودن را به گل ها هدیه میبخشد   به آن محراب پاکش آرزو کردم برایت   خوب دیدن، خوب بودن، خوب ماندن را   با تمام وجودم دوستت دارم. روزت مبارک همسر عزیزم و اینم از طرف محیا و مهدیار ...
22 ارديبهشت 1393

مقایسه

سلامی دوباره به همه دوستان عزیز دو تا عکس میزارم به نظر شما چقدر به هم شیبه هستند؟ و بگید هر کدام  کیست؟ ...
17 ارديبهشت 1393

میریم اردوووو

سلام به همه دوستان عزیز و سلام به دو تا وروجکای ناز خودم امروز محیا جونی رو از طرف مدرسه شون بردند اردو. اونم کجا؟دربند.امیدوارم بهش خوش بگذره و به سلامتی هم بگردند. یه کم استرس دارم از اینکه فرستادمش آخه یه کم بازیگوش و یه خرده هم شلوغ کار تشریف دارند.ولی فکر کنم از خانم معلم بیشتر از من حساب ببره. اینم چند تا عکس برای اینکه پست خالی نباشه ...
16 ارديبهشت 1393

مکالمه کودک باخدا

الو … الو… سلام    کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟ مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟   پس چرا کسی جواب نمیده؟     یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس .بله با کی کار داری کوچولو؟   خدا هست؟ باهاش قرار داشتم.. قول داده امشب جوابمو بده .     بگو من میشنوم .کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم …  هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم .  صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟؟؟   فرشته ساکت بود .بعد از مکثی نه چندان طولانی:نه خدا خیلی دوستت داره.مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟  ...
15 ارديبهشت 1393

روز کارگر و معلم

  نامت که شکوه کار و تکاپوست تنها واژه ماندگار روزگار است نام تو ثبت است بر تمام جراید عالم از بسته ترین زوایای اهرام تا بازترین گوشه های تخت جمشید!       با این گچ عشق تخته ی جانم زن خطّی ز کلام خود به ایمانم زن صد درس در این کلاست آموخته ام یک درس ز عشق جان ویرانم زن   ...
11 ارديبهشت 1393

محیا شناگر می شود!!!

سلام  به دو وروجک خودم بلاخره گرفتاریها کم کم،کم شده و می تونم بیامو مطلب بذارم. از هفته گذشته که قرار بوده محیا جونی رو از طرف مدرسه ببرن استخر ،خواب و خوراک نداشته و از بس ذوق داره که نگو مایویی که براش خریده بودیم چندین بار تو خونه پوشیده و در آورده بلاخره روز موعود رسید و محیا به آرزوش رسید. اما بگو از روز مادر و هدایای بنده از طرف دختر گلم و همسر عزیزم که البته به روایت تصویر از طرف محیا جونی که واقعا سورپرایزم کرد به نیت خرید خوراکی با بابایی رفت بیرون  وبعد با یه دسته گل برگشت(خودت گلی  گل من) و این هم از طرف همسر عزیزم دست شما هم درد نکنه همسر عزیزم انشاالله روز مرد به همین زودیه...
7 ارديبهشت 1393

تصمیمی دوباره با عزم مادرانه

با سلام به همه دوستان و دو وروجکای گلم از امروز تصمیم گرفتم تا جایی که می تونم خاطرات شما دو عزیز در وبلاگتون ثبت و ضبط کنم امیدوارم موفق بشم. از فردا دیگه تعطیلات عید تموم میشه و باید خواهر جون بره مدرسه و بابایی بره خوابگاه من می مونم وشما و هزار تا کار خونه و بچه داری و ..... و اما چند تا عکس از نوروز امسال سفره هفت سین مهدیار جونی در دو ماهگی دو وروجک خودم بی بی خودم یا به قولی دابیر جونی همراه نوه و نتیجه ها عید دیدنی از پدرجون(روحش شاد) تولد دختر خاله زهرا خواب رفتن مهدیار جونی در آغوش عمه عالیه البته عکس خیلی داریم اما از گذاشتنش تو وب معذوریم. سال تحویل امسال ساعت...
14 فروردين 1393
1